English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (600 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
cousins U پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin U پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
sluts U دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut U دختر بی شرم دختر پیشخدمت
hunting bow U کمان بلند و سنگین برای شکار
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
kaury U کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
prompt to go U اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> U رفتن برای رقصیدن
to nick a horse's tail U بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wench U فاحشه دختر بازی کردن
wenches U فاحشه دختر بازی کردن
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial U مناسب برای راه رفتن
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
to come towards U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach U به طرف کسی رفتن برای برخورد
turn out <idiom> U رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go clubbing U به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lift U بلند کردن
lifts U بلند کردن
lifted U بلند کردن
exalting U بلند کردن
exalts U بلند کردن
heists U بلند کردن
exalt U بلند کردن
heist U بلند کردن
lifting U بلند کردن
erect U بلند کردن
heightens U بلند کردن
hoisted U بلند کردن
to throw up U بلند کردن
elevates U بلند کردن
walk off with U بلند کردن
erects U بلند کردن
heave U بلند کردن
heaved U بلند کردن
erected U بلند کردن
to kick up U با پا بلند کردن
hoist U بلند کردن
heightening U بلند کردن
elevate U بلند کردن
heightened U بلند کردن
erecting U بلند کردن
hoists U بلند کردن
upraise U بلند کردن
throw up U بلند کردن
elevating U بلند کردن
heighten U بلند کردن
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
cranes U وسیله بلند کردن
soar U بلند پروازی کردن
craning U وسیله بلند کردن
steal U بلند کردن چیزی
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
lift fire U بلند کردن اتش
craned U وسیله بلند کردن
steals U بلند کردن چیزی
crane وسیله بلند کردن
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
chairlifts U سردست بلند کردن
soared U بلند پروازی کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
hoist U وسیله بلند کردن
hoists U وسیله بلند کردن
chairlift U سردست بلند کردن
soars U بلند پروازی کردن
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
bank U کپه کردن بلند شدن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
shoplifting U بلند کردن جنس از مغازه
banks U کپه کردن بلند شدن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
lay hands one someone U دست روی کسی بلند کردن
lifts U بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting U بلند کردن شریک رقص اززمین
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
craning U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
cranes U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifted U بلند کردن شریک رقص اززمین
craned U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
bite off more than one can chew <idiom> U با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
lift U بلند کردن شریک رقص اززمین
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift U بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
too many irons in the fire <idiom> U بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to blast something U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
spike U میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
lever U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
slants U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
daughter U دختر
sissified U دختر
daughtren U دختر
fille U دختر
girly U دختر
she U ان دختر یا زن
daughters U دختر
lass U دختر
lasses U دختر
maid U دختر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com